به گزارش شهرآرانیوز؛ سد کمال خان بخشی از یک پروژه از مدیریت آبی حوزه آبریز رودخانه هیرمند است. قبلا سد کجکی در فاصله ۸۰۰ کیلومتری در بالا دست ساخته شده و طرحهای دیگر سد سازی هم درحال بررسی است که هدف همه آنها اعمال مدیریت موثر بر آب حوزه هیرمند است. تا این جا هیچ مشکلی وجود ندارد و میباید از آن استقبال کرد. اما موضوع مدیریت آب هیرمند زوایای دیگری هم دارد که اگر به آنها توجه نشود فرصتها را به تهدید مبدل خواهد کرد. از جمله بحث حساس حق آبه بخش ایرانی سیستان بزرگ و دریاچه هامون است که به رغم معاهده سال ۱۳۵۱ ایران و افغانستان بدلایل متفاوتی تا کنون به تمامی عملیاتی نشده است. تکمیل و افتتاح سد کمال خان که در میان شادی مردم و بوسیله آقای اشرف غنی رئیس جمهوری افغانستان صورت گرفت؛ به رغم برداشتهای اولیه مثبت و منفی، به گمان من از اهمیت فوق العادهای برخوردار است.
رئیس جمهور افغانستان در مراحل گشایش سد کمال خان به دو موضوع مهم اشاره کرد.
اول: پایبندی افغانستان به معاهده سال ۱۳۵۱ ایران و افغانستان. واقعیت این است که اکنون سد کمال خان و ظرفیت بالای ذخیره سازی آب در پشت آن این فرصت تاریخی را بدست میدهد که حق آبه سیستان و حق آبه هامون در بخش ایرانی آن در روندی منظم و اعتمادساز عملیاتی شود. این که جناب اشرف غنی پایبندی افغانستان به معاهده ۱۳۵۱ را تایید کرده است گام مثبت و مهمی است و از طرف ایران هم مورد استقبال قرار گرفته است.
دوم: اشاره آقای غنی به این موضوع است که اگر ایران آب بیشتری نیاز دارد افغانستان حاضر است آن را با سوخت معاوضه کند بقول وی: تیل "نفت" در مقابل آب. هر چند این بخش از صحبتهای جناب غنی در بخشهایی از ایران سوء تعبیر شد و نگرانیهایی بوجود آورد، ولی وی فضا را برای گفتگو باز نگهداشت و از همین زاویه باید به آن نگریسته شود.
اما چرا سدکمال خان توامان هم فرصت است و هم تهدید. برای فهم این امر لازم است به خصلت ذاتی دوگانه حوزه آبریز دلتای هیرمند نگاهی واقعبینانه داشته باشیم.
الف: جغرافیای طبیعی یگانه
حوزه آبریز دلتای هیرمند در ذات طبیعی خودش از یک جغرافیای طبیعی تفکیک ناپذیر برخوردار است و سرنوشت یگانه و گره خوردهای دارد. دلتای هیرمند در واقع از سه بخش بهم پیوسته تشکیل شده است: دشت سیستان در هر دو بخش واقع شده که در قلمرو ملی ایران و افغانستان، دریاچه هامون هم در هر دو بخش قرار دارد و گود زره واقع در خاک افغانستان بوده که از طریق گذرگاه آبی شیله پذیرای مازاد آب هامون است.
ب: جغرافیای یگانه انسانی
واقعیت این است که حوزه آبی دلتای هیرمند در طول تاریخ محل سکونت و بود و باش مردمانی از یک فرهنگ و زبان و تبار تاریخی بوده است و مرزهای سیاسی جداکننده تاکنون تنوانسته اند به این یگانگی و پیوندهای ذاتی لطمهای وارد کنند. مردم ساکن در حوزه دلتای هیرمند سرنوشت یگانه دارند واین حقیقتی غیر قابل انکار است.
باتوجه به این گونه واقعیتها که به گوشههائی از آنها اشاره شد، میتوان به پرسش اولیه فرصتسازی وتهدیدزائی توامان سد کمال خان بازگشت و نگاهی دوباره و واقع بینانه به آن کرد و دید که چرا همزمان میتواند فرصتساز وتهدید زا باشد. به گمان من سد کمال خان فرصت ساز است مشروط بر آنکه:
۱- مدیریت آب حوزه هیرمند مطابق ذات جغرافیای طبیعی و انسانی آن و فارغ از نگاه سیاسی جدا کننده، یکپارچه نگریسته شود و در نگرشی همکاری جویانه دو کشور و دو ملت دوست با درک الزامات و نیازهای آبی یکدیگر، وارد یک تعامل سازنده شوند. هیرمند با سالهایتر و خشک، بیگانه نیست باید همکاری در مدیریت آب هیرمند به گونهای سازماندهی شود که تحت هر شرایط طبیعی نیازهای هر دو بخش سیستان و هامون لحاظ شود.
۲- ولایت نیمروز که سد کمال خان در محدوده جغرافیای آن واقع شده است، نزدیکترین ولایت افغانستان به بندر استراتژیک چابهار است که پروژههای ارتباطی آن در قالب بزرگراه و خط ریلی درحال احداث است و میتواند از طریق پل " میلک" بر روی رودخانه هیرمند، افغانستان و آسیای مرکزی محصور در خشکی را به بندر چابهار متصل کند و دسترسی به آبهای آزاد بینالمللی تسهیل کننده تجارت خارجی صادرات و واردات افغانستان وآسیای مرکزی را امکان پذیر سازد. اشاره آقای اشرف غنی و نام بردن از ولایت نیمروز به عنوان بار انداز چابهار در همین راستا مهم است و نوید همکاری بلند مدتی را میدهد که منافع مشترک دو کشور و دو ملت دوست و توسعه پایدار وهماهنگی را در بر خواهد داشت.
اما در همان حال سد کمال خان تهدید زا خواهد بود اگر.
گرفتار گسلهای احتمالی سیاسی شود و از ذات طبیعت یکپارچه ساز خود فاصله بگیرد. واقعیت این است که سیستان وهامون از ظرفیت جدا انگاری مرزهای سیاسی برخوردار نیست. هر گونه توزیع نامتعادل آب و مدیریت بخشی نگر در حوزه آبی هیرمند میتواند برای کل سیستان و بالاتر از آن ولایات همجوار از قندهار در شرق و هرات در غرب حوزه آبی هیرمند درافغانستان گرفته تا استانهای سیستان و بلوچستان و استانهای همجوار نظیر خراسان جنوبی و خراسان رضوی و کرمان را تحت تاثیر واکنش طبیعی هامون سیستان در قالب ریزگردها و شنهای روان بادهای ۱۲۰ روزه سیستان قرار دهد وحیات ساکنین این محدوده بزرگ جغرافیایی را مختل کند.
هرگونه بخشی نگریِ جدا کنندهی حوزه آبی هیرمند، از سرشت ذاتی یکپارچه آن، میتواند به اختلافهای غیر لازم سیاسی بین ایران و افغانستان دامن بزند و باعث سوء تفاهم شود. اهمیت این موضوع در آن است که ایران و افغانستان در کمربند خشک کره زمین قرار دارند و در این کمربند نزولات آسمانی در حداقل ممکن و در حداکثر نوسان و ناپایداری قرار دارند که خارج از اراده ومدیریت انسانی است. برخی از صاحب نظران محیط زیست سالهای بدتری را به لحاظ نزولات آسمانی برای کمربند خشک کره زمین بدلیل گرم شدن تدریجی کره زمین پیش بینی میکنند و بر این باورند که هرگونه مدیریت نادرست آب در رودخانههای مشترک بین دو یا چند کشور بالادست و پائین دست میتواند به جنگ بر سر منابع کمیاب آبی منتهی گردد.
بنابر این گونه ملاحظات به نظر میرسد که ایران و افغانستان درحوزه آبی هیرمند هیچ گزینه دیگری جز همکاری درمدیریت آب ندارند. سد کمال خان اکنون تکمیل شده و فرصت مدیریت مشترک را بوجود آورده است. حق آبه هر دو بخش سیستان و هامون واقع در قلمرو ملی ایران و افغانستان برای هر دو طرف حیاتی است. این واقعیت میباید بدرستی درک شود و به گونهای برنامه ریزی شود که در فصول پر آبی، از طوفان سیلهای مخرب جلوگیری شود و به ذخیره سازی آب پرداخته شود و در فصول کم باران بتوان آبهای ذخیره شده در پشت سدها را به صورت مدیریت شده و منصفانه و متوازن توزیع کرد که منطقه با عواقب ناخواسته آن روبرو نگردد. این مهم زمانی امکان تحقق عملی خواهد داشت که دو کشور در همکاریِ اعتمادسازی قرار گیرند و اطلاعات واقعی کارشناسانه از امکانات و محدودیتهای طبیعی آبدهی سالانه هیرمند داشته باشند و امکان راستی آزمایی و تبادل مداوم اطلاعات وجود داشته باشند.
در این راستا پیشنهادات مشخص به دولتهای ایران و افغانستان میتوان داد:
الف- دو کشور ایران و افغانستان از فرصت بوجود آمده افتتاح سد کمال خان استفاده کنند و با تعیین یک هیات کارشناسی مرکب از کارشناسان وزارتخانههای خارجه دو کشور، صاحب نظران محیط زیست دو کشو، افراد زبده حقوقدان دو کشور و مقامات محلی در دو بخش افغانی و ایرانی حوزه آبی دلتای هیرمند گامی جدی و نوین و کاربردی بردارند.
ب- دو کشور ایران و افغانستان با درک واقعبینانه اهمیت حیاتی آب برای سیستان و هامون درهر دو بخش سیستان یک دبیرخانه دائمی بوجود بیاورند که بتواند مدیریت آب حوزه دلتای هیرمند را تحت نظارت دائمی قراردهد و ا ز بروز هرگونه اختلاف نظر جلوگیری کند.
ج- سد کمال خان به عنوان یک فرصت آبی بر آورنده نیازهای حوزه دلتای هیرمند درهر دو بخش ایرانی و افغانی سیستان وهامون وبندر چابهار به عنوان یک بندراقیانوسی در اقیانوس هند، در یک نگاه یکسان معطوف به توسعه منطقهای؛ از این ظرفیت واقعی برخوردارند که از یک طرف به توزیع عادلانه و منصفانه آب کمک کنند و خطرات زیست محیطی را به حداقل برسانند و از طرف دیگر افغانستان و آسیای مرکزی را ازتنگناهای محاصره شدگی در خشکی نجات دهند و آنها را به آبهای آزاد بین المللی برسانند. روشن است که چنین امکانی تنها و تنها از طریق همکاری و تعامل سازنده بین ایران و افغانستان امکان پذیر است و هچ گزینه دیگری وجود ندارد.
اولین شرط لازم شکلگیری چنین روندی در نگاه درست به افتتاح سد کمال خان و التزام به تامین حق آبه سیستان و هامون در بخش ایرانی آن نهفته است.
منبع: موسسه مطالعات شرق